وقتی عکس آگهی بنز به مناسبت 100 سالگی رقیب دیرینه اش BMW را دیدم بابت طرز نگاه فوق العاده طراح واقعا شگفت زده شدم. نوع نگاهی که همراه با رقابت و حتی کنایه بوی احترام می دهد. چیزی که ما در رقابت آن را فراموش کرده ایم. کافیست برای خرید یک دستگاه به مرکز خریدی در قلب پایتخت بروید مثلا خرید یک دوربین عکاسی نیکون با یک مدل مشخص ؛ من شخصا این تجربه را داشتم و وقتی وارد هر مغازه ایی شدم به جای آنکه در مورد موارد فنی ویژگی ها و عیب های محصول بشنوم از کلاهبردار بودن سایر مغازه دارها برایم می گفتند! ولی من خریدار نهایتا فقط از کسی خرید کردم که به جای تخریب سایرین در کار خود تمرکز کرده بود و ویژگی های محصول را برجسته می کرد.
بدون شک رقابت قلب اقتصاد است که مانع از رکود و ایستایی داد و ستد میشود و در نهایت می تواند همسو با منافع مشتری باشد. البته رقابت و سطح شادابی و سلامت آن وابسته بهوجود برخی پیشنیازها و ایجاد و گسترش فرهنگ رقابت است و بهطور کلی آنچه منافع بازار را رقم میزند، رفاقت و رقابت سالم به شکل توامان است.در این مقاله خیلی کوتاه می خواهم به باید ها و نباید های یک رقابت اشاره کنم مواردی نظیر:
1- رقابت غلط باعث باخت همه طرفین خواهد شد
2-خط قرمز رقابت چیست؟
3- از خود بپرسید: آیا اصلا همه رقابت را دوست دارند؟
4- هیاهوی زیاد رقابت از تنش تا کمرنگ شدن منافع مشتری
پیام جالب بنز چه بود؟
کمپانی بنز به در صفحات روزنامه به صورت تمام صفحه تصویری از جلوپنجره معروف BMW را قرار داده است و در حالی که در کنار تصویر لوگوی خود را قرارداده نوشته است:
ممنون برای 100 سال رقابت با ما
30 سال اول که نبودی خیلی خسته کننده بود!
رقابت غلط در بازاریابی باعث باخت همه طرفین خواهد شد
کارشناسان دوقطبی کردن جامعه به برندگان و بازندگان را عاملی منفی و زیانبار میدانند. بازندهها با وجود قابلیتهای مختلف گاه به حاشیه رانده میشوند و متاسفانه نسبت میان برندگان و بازندگان متوازن نبوده و کفه بازندگان معمولا سنگینتر است. لذا باید در کاربرد رقابت بهعنوان ابزاری برای انگیزش دقتی ویژه کرد. و تمرکز بیش از حد برای باخت طرف مقابل گاه نتیجه ایی خارج از کنترل به همراه دارد.
خط قرمز رقابت چیست؟
اغلب مردم رقابت سالم را بهعنوان امری پسندیده میپذیرند. رقابت تلاشی برای دستیابی به هدفی مشترک با دیگران و پیشافتادن از آنها است. جالب است که با آنکه رقابت بهعنوان ابزاری انگیزشی در نظر گرفته میشود، اما برخی روانشناسان اجتماعی عملکرد این ابزار را زیر سوال میبرند. بنابراین باید دیدگاهی نو نسبت به رقابت داشت و آن را به دقت مورد تامل قرار داد. در تخقیقات و نظرسنجی های مختلف ثابت شده است که از لحظه ایی که فردی در رقابت اصول اخلاقی و عرف جامعه را پشت سر می گذارد به طور کامل اعتبار خود را از دست می دهد. با همین بررسی ساده می توانیم خط قرمز رقابت را اخلاق بدانیم.
از خود بپرسید: آیا اصلا همه رقابت را دوست دارند؟
واقعیت این است که هر کسی اهل رقابت نیست، هرچند که برخی از رقابت لذت میبرند اما این اصل قابل تعمیم نیست. بنابراین بهعنوان یک مدیر باید شناختی دقیق از انواع تیپهای شخصیتی و نحوه تعامل با آنها داشته باشیم. این مورد علاوه بر رقابت بین کمپانی ها قطعا می تواند برای درون سازمان و تیم سازی هم نکته حائز اهمیتی باشد. نتایج برخی تحقیقات نشان میدهند که تنها درصدی از پرسنل فروش به امید دستیابی به جایگاهی بالاتر بویژه در ذهن سایرین در بازی رقابت وارد میشوند. با این اوصاف بهتر است تا به جای ارتقای چند نفر از کارکنان، عملکرد کلی را بوسیله ترویج تعامل میان نیرو های انسانی بهبود دهیم.
هیاهوی زیاد رقابت از تنش تا کمرنگ شدن منافع مشتری
یکی از ترفتدهای کمپانی های زیرک در یک معادله 3 طرفه ایجاد فضای پرتنش و رقابتی بین 2 کمپانی دیگر است؛ با این روش انرژی رقبا صرف رقابت بیهوده با هم می شود و کمپانی که در این فضا وارد نشده است برنده واقعی خواهد بود. به این مورد در تیم بازاریابی خود هم به دقت توجه کنید. ترویج رقابتهای نامحدود در میان عاملان فروش و تشویق به انجام فوری معامله و خاتمه سریع فروش موجب میشود تا روابط دوستانه با مشتری جنبهی سوداگرانه بهخود بگیرد. این رویکرد موجب میشود که مشتری احساس کند که منافع او همراستای منافع فروشنده نیست و این عامل موجب دلسردی مشتری از ادامه ارتباطات خرید میگردد. بنابراین ترویج بی رویه رقابت بیشتر منافع کوتاهمدت دارد و لزوما بهمزایای بلندمدت و ایجاد ارتباطات سازنده با مشتریان نمیانجامد.
جواب BMW به بنز چه بود؟
بعد از دریافت پیام بنز! BMW هم بیکار نماند! و در جواب بنز طرح زیر را منتشر کرد و در آن در پاسخ به کنایه بنز نوشته است:
وقتی تو به دنیا اومدی، من نبودم و وقتی من به دنیا اومدم تو دیگه پیر بودی
بنز و BMW یا ایرانخودرو و سایپا؟!
سخن پایانی یک قیاس ساده است به نوع رقابت های مارکتینگ ایرانی و آلمانی ؛ نمی خواهم مثل همه روشنفکران در نهایت به تخریب مدیریت داخلی و بالابردن سطح مدیریت های خارجی بپردازم و همینجا نوشته را کوتاه می کنم و نتیجه نهایی را به عهده خواننده می گذاریم.
امیدوارم که خودرو سازهای داخلی هم از بزرگان صنعت خودرو درسهای خوبی یاد بگیرن